اراتو

آن‌که می‌گوید دوستت دارمخُـنـیـاگر غمگینی‌ستکه آوازش را از دست داده است ای کاش عشق رازبان ِ سخن بود هزار کاکلی شاددر چشمان توستهزار قناری خاموشدر گلوی من عشق راای کاش زبان ِ سخن بود آن‌که می‌گوید دوستت دارمدل اندوهگین شبیستکه مهتابش را می جوید ای کاش عشق رازبان ِ سخن بود هزار آفتاب خندان در خرام ِ ت اراتو...ادامه مطلب

در یک دور باطل گیر افتاده‌ام. دلم برایت تنگ میشود و اشکم سرازیر. عکسها و فیلمها را نگاه میکنم. چتها را میخوانم... صدایت مثل یک لالایی آرام روانم را نوازش میکند. خنده‌هایت و چال قشنگ لپهایت و لبهایت و... هوس دیدنت را در وجودم بیدار میکند. میخواهم بیایم. دوستت دارم و هیچ نیرویی در جهان نمیتواند با قد اراتو...ادامه مطلب

تو رسول منی. معجزه‌ای کن و بگو دوستت دارم. بعد ببین همانطور که در آغوشم گرفته‌ای دو بال بزرگ در می‌آورم. بلند و سفید. پر میکشم و تو را هم با خودم از زمین بلند میکنم. به پرواز در میایبم. اوج میگیریم و تا باشکوهترین حالت هستی بالا میرویم. تو فقط بگو. یک بار بگو. طوری که بدانم راست میگویی. جدی میگویی. اراتو...ادامه مطلب

گفتم نمیخواهم جان اسمیت و پوکوهانس باشیم. لیلی و مجنون هم نمیخواهد باشیم. نمیخواهم کوه بکنی یا امریکا را بهت بدهم. هیچ چیز خاصی نیست. سخت نیست. بیا طوری باشیم که همه هستند. بیا فقط کنار هم آرام باشیم. گریه کردم. گفتم اصلا آرام هم نبودیم به درک. همین که با هم باشیم برایم کافیست. گفت نه. گفتم دلم میخواست عروس کوچک خانه‌ات باشم. خانه ای که مهم نیست کجا باشد. توی یک روستای دور یا بدترین نقطه شهر حتی. تو که باشی پرده رویا مقابل چشمهام میفتد و دنیا را بهشت میبینم. سبیل بگذاری. من هم ابروهایم را نازک کنم. هر روز صبح حیاط کوچکمان را جارو بزنم و هر غروب که میایی از سر اراتو...ادامه مطلب